سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شروع تازه! - لواشک ترش عشق یا قره قوروت زندگی؟
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
[ و یکى از یاران خود را فرمود : ] بیش در بند زن و فرزندت مباش که اگر دوستان خدایند ، خدا دوستانش را ضایع ننماید ، و اگر دشمنان خدایند ، ترا غم دشمنان خدا چرا باید ؟ [نهج البلاغه]
نویسنده : استیون اسپیکمن:: 84/3/27:: 3:51 عصر

یاد روزی افتادم که پا گذاشتم توی دنیای وبلاگ ...سرعت تایپم که افتضاح بود  و بلد هم  نبودم حرفهام رو بزنم  ... حتی می ترسیدم از این که دوستام حرفهام رو بخونن و مسخره ام کنن  ... مثل این بچه کوچولوها هستن که تازه به دنیا میان به همه چیز یه جوری نگاه می کنن ... همون جوری بودم ! الان وقتی متن هایی رو که اون موقع نوشتم بخونید ... می فهمید !

می خوام یادی از ایام قدیم کنم و شما بگید توی این یه سال من چقدر پیشرفت کردم؟؟؟

این اولین متنی بود که نوشتم:

سلام!
به خودم تبریک می گم چون اولین روز تولدمه!
یعنی امروز برای اولین بار به دنیای شما اومدم ... دنیای وبلاگ!
امیدوارم اینجا آ دمها با هم بهتر باشن!
از این دنیا هنوز هیچی نمی دونم!
راستی شما به من تبریک نمی گین!؟

و سعی کردم که عکس بذارم ... چون تایپ فارسی ام بد بود به فینگلیش نوشتم:

modiriat e weblog dar hal e talash baraye kashf e raahi baraye gozashtan e aks dar weblogash ast ....vali az oonja ke ham kheili bahooshe va ham kheili kohneh kar ...nemitoone in kar ro anjam bede

vase hamin ham az omoom e ham vatanaan komak mikhad

to ro khoda yeki bege man che joori ye aks posht e safheh ye weblog am begzaram ya ye aks too weblogam begzaram

tazeh fahmidam ke mitoonam vase matn ham ye onvan bezaram! che ghadr jalebeh

bebakhshid age kami nadid badidam

 little steven! ya ...steven koochooloo

بعد پرسیدم: کسی عکسی می بینه؟؟؟؟؟؟

aghayoon va khanoom ha kasi aksi mibine ya na

mikham bebinam yad gereftam aks begzaram ya na 

یه بار هم نوشتم:

Hi

this is steven
he is going to write about alot of things! so he writes about different things

not just love... not just life...not just crying....not not not ...he is going to speak about alot of things becuase ... every thing in this world is because of one thing... love to allah

englisi am kheili dast o paa shekaste ast na
khob akhe man nemitoonam sari farsi type konam .... vali daram say mikonam ke yaad begiram ...

felan ye shear e dige

وقتی آمدی ...

بار دیگر خواب بودم!

و هر وقت که میایی

من خواب هستم

از خودم می پرسم..

میان خواب من با آمدن او چه رابطه ای است؟

و از تو می پرسم...

نمی شود یک بار - فقط یک بار...

وقتی بیایی که من خواب نباشم؟

 

شاید بپرسید تو که بلد نیستی شعر بگی چرا اصرار داری شعر بگی؟

جواب اینه: چون می خوام حرص حافظ و فروغ و شاملو و سعدی و خلاصه حرص همه رو در بیارم!

و یه بار هم ناامید شدم ... خواستم کنار بکشم ولی دید که نمی شه ... اگه می ذاشتم کنار ... می مردم!

عنوانش بود:   بنویسم؟!؟!؟!؟؟!

راجع به رابطه ی هنر های رزمی با زندگی نوشتم ... گفتم اگه کسی خوشش بیاد ادامه بدم ...ولی کسی نظر نداد ....
یه داستان نوشتم ...ولی کسی نظر نداد ...
راجع به شعر هم یکی دو نفر چیزهایی گفتن ....
ولی استیون هنوز نمی دونه ...بنویسه یا ننویسه!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما بگید !!!!!!!!!!!!!!!

اولین روزی که اومدم و هیچ کس نبود حرفهام رو بخونه  ... و حس می کردم که چقدر تنهام  ...از تنهایی به اینجا پناه آوردم ... ولی امروز دوستای خوبی دارم که می دونم حرفهام رو می خونن  ... و واقعا بگم ... آدم ها به دلیل های مختلف می نویسن:

یه عده برای این که با نوشته هاشون عقاید خودشون رو بگن ... یه عده واسه این که بقیه رو راهنمایی کنن ... یه عده واسه این که به بقیه خوبی های خودشون رو بگن (چون اونقدر پاک هستن که نمی تونن این پاکی رو در خودشون مخفی کنن!!!!!! ... چون پاکی شون از گنجایش قلبشون بیشتره) ... یه عده عاشق ادبیات هستن ... عاشق شعر ... مثلا فروغ که عاشق شعر بود ... یا ... آدمها هر کدوم به یه دلیلی ...

من واسه چی می نویسم؟؟؟؟ خیلی ها براشون سواله ... که چرا این دیوونه می شینه می نویسه ... اون هم برای کسانی که می شناسنش ... چرا؟

دلیل من اینه:

چون من دوست دارم بنویسم و اونهایی که منو می شناسن بخونن ... چون اگه من ننویسم و اونهایی که منو می شناسن نخونن من می میرم!!! ... شاید بگید چقدر احمقانه ... ولی به خدا قسم اگه حتی من بنویسم و کسی نخونه ... من می میرم ... نوشتن و این که آدمهایی که می شناسمشون نوشته هام رو بخونن، شده نفس برام! من بدون این تنفس نمی تونم زنده بمونم!!! ... اگه من عاشق ادبیات و شعر بودم باید می نشستم و کتاب شعر می خوندم ... کتاب داستان می خوندم و لذت می بردم ولی من از خوندن هیچ کتابی لذت نمی برم ... پس من عاشق این جور چیزها نیستم ... من کتاب نمی خونم ... فقط می نویسم! ...

اما وقتی فهمیدم که بدون این نفس ها می میرم ... تصمیم گرفتم یه چیزهایی رو برای خودم بنویسم و یه چیزهایی رو برای دیگران ... و یه چیزهایی رو هم برای خودم و هم برای دیگران ... که چند شب پیش فهمیدم که دکتر شریعتی هم همین کار رو کرده بوده ولی فرق من با دکتر در اینه که خودم هم نمی دونم چه چیزهایی رو برای خودم می نویسم و چه چیزهایی رو برای دیگران ... چون نمی تونم مرز بین خودم و دیگران رو مشخص کنم!!! ... نمی تونم بگم که مرز بین من و دیگران کجاست ... نمی تونم بگم که چه موقع دارم غصه ی خودم رو می خورم چه موقع غصه ی دیگران ... نمی تونم! ... من همه  چیز رو به هم پیوسته می بینم و نمی تونم مرز بین چیزها رو مشخص کنم!!! ... این هم شاید دلیلی بر ناتوانی من باشه ... ولی من همین هستم!

من یه بار دیگه شروع کردم ...  استیون!

 


موضوعات یادداشت



استیون دونی
استیون در سرمای اهواز!
هنوز هم همراه با ترس
قدم های لرزان
پریدن از حصارها به بیرون
71033:تا حالا هر چند تا که اومدن
65:اونایی که امروز اومدن
موضوعات وبلاگ
اجازه ... حاااااااااااااااااضر ... غاااااااااااااایب

یــــاهـو

لوگوی خودم
شروع تازه! - لواشک ترش عشق یا قره قوروت زندگی؟
هر کلمه ای را که می خواهید
در وبلاگ من بیابید
کافی است اینجا تایپ کنید
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید
بابا! استیونه دیگه!

لوگوی دوستای خوبم


لینکای دوستای خوبم

بهارستان
دیوار
(باران)
خانه ی زرد من
هساره ی ئیواران
نی نی جون و یادداشت هایش
عشق را بنیاد بر ناکامی است
cleopatra
aliirezaa
هوای تازه بهار
جوانه ای از کویر
دیوانه تقسیم بر دو
روزهای خوب نوجوانی
آهو کوچولو
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
روی هر شانه سری تکیه ...
آسمان بی ستاره من
خوشا آندم که از دل می نویسم
مرغ دریایی
سارا دخترک تنها‏
زنده ام تا روایت کنم
گروه امداد و نجات موج پیشرو
ساکنان سرزمین باد

نترس! مشترک شو ... قول می دم تا آپ کردم یه ایمیل برات بیاد
 
آوای آشنا
طراح قالب

Danshjoo List