• وبلاگ : لواشك ترش عشق يا قره قوروت زندگي؟
  • يادداشت : من بودا شدم!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 49 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اولاً که ميدونم آدم خيلي شوخي هستي،امّا خوب بعضي وقتا من نميتونم تشخيص بدم که کدوم حرفت شوخي بوده کدوم حرفت جدّي،،،کما اينکه اگه اين حرفت شوخي هم نبود من اصلاً ناراحت نشدم

    چرا فکر کردي که ناراحت شدم؟؟؟؟اتفاقاً بر عکس،پيش خودم فکر کردم،گفتم اگه جدّي اينو گفته باشي،خيلي هم خوشم اومد از اينکه نظرت رو بي تعارف بهم گفتي،از همين موضوع هم استفاده کردم که نظر بقيه رو بدونم

    امّا خوب يه سري از دوستان نظر واقعيشون رو مطرح نکردن،من دلم ميخواد که پيشرفت کنم،و براي اين کار احتياج به نظر دوستانم دارم

    به هر حال،باز هم لطف داري نسبت به نوشته هام،،امّا کم کم تصميم گرفتم که يه مقدار از قالب طنز و به قول خودمون شاد و شنگولي بيام بيرون،،من اگه بخوام ميتونم مثل آدم بزرگا مطالبم رو خيلي جدّي تر از ايني که هست مطرح کنم.....البته اگه بتونم خودم رو راضي کنم که از اين به بعد شاد و شنگول ننوييسم،که بعيد ميدونم،،،بگذريم!!!!!

    از کجا ميدوني که به وبلاگت سر نزدم؟؟؟؟ميدونم که اگه بگم باور نميکني،امّا فکر کنم اوّلين نفري بودم که اومدم ديدم آپ کردي( چون هيچ کي اون موقع کامنت نگذاشته بود) امّا روراست بايد بگم که همون روز اول خوندم که نوشتي داشتي رخت ميشستي و ......امّا هنوز نتونستم متني که براي پيامبر نوشتي رو بخونم،بخاطر همين نميخواستم که کامنت بي مورد بذارم!!!!!!!!!!از اين به بعد زود قضاوت نکن

    شايد بهتر باشه هر بار اومدم اينجا اگر هم شده يه نشوني از خودم توي کامنت دونيت بذارم که بدوني ميام

    وااااااااااااي چقدر حرف زدم،،موفق باشي